پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد :

برلین فوق العاده است ،مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم ولی یک مقدار احساس شرم می کنم با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جا به جا می شوند.

 

مدتی بعد نامه ای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید:

بیش از این ما را خجالت نده .... تو هم برو برای خود یک ترن بگیرفریاد!!!!!!!!!



تاريخ : شنبه 4 بهمن 1393برچسب:ترن,عرب,طلا,مرسدس,شیخ,درس,چک,شرم,برلین, | 11:57 | نويسنده : حميدرضا |

عربي شتر گم كرد، سوگند خورد كه چون بيابد به يك درم بفروشد. چون شتر را يافت از سوگند خود پشيمان شد، گربه اي در گردن شتر آويخت و بانگ ميزد: كه مي خرد شتري به يك درم و گربه اي به صد درم؟ اما بي يكديگر نمي فروشم. شخصي آنجا رسيد و گفت: چه ارزان بودي اين شتر اگر اين قلاده در گردن نداشتي!!



تاريخ : دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:عرب,درم,شتر,گربه,گم كردن,يك,صد,قلاده, | 12:37 | نويسنده : حميدرضا |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد